شماره ٤١١: اى که در عاشق کشى هر لحظه صد خون ميکنى

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى که در عاشق کشى هر لحظه صد خون ميکنى
آه! اگر عاشق نماند بعدازين چون ميکني؟
گر چه دايم بر اسيران جور مى کردى ولى
پيش ازين هرگز نکردى آنچه اکنون ميکنى
وعده فرمودى که: سويت بگذرم، تا خير چيست؟
کار خيرست اين، چرا نيت دگرگون ميکني؟
مى نمايى عارض چون آفتاب از روى مهر
مهر ديگر بر سر مهر من افزون ميکنى
اى فسونگر، زان پرى افسانه خوانى بر سرم
عاشق ديوانه را تا چند افسون ميکني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید