شماره ٤٠٨: ز روى ناز و حيا منعم از نياز کنى

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ز روى ناز و حيا منعم از نياز کنى
نيازمند توام، گر هزار ناز کنى
گهى که جانب احباب چشم باز کنى
بهر نياز که بينى هزار ناز کنى
هميشه باز کنى چشم لطف سوى کسان
چو گويمت که: مکن، از ستيزه باز کنى
ز پيش ديده ما گر نهان شدى چه عجب؟
فرشته خويى و از مردم احتراز کنى
زمان وصل تو عمر منست، وه! چه شود
اگر نشينى و عمر مرا دراز کني؟
هزار سجده کني، جان من، بآن نرسد
که بر جنازه مقتول خود نماز کنى
دلا، زدى نفس گرم و آب شد جگرم
نعوذ بالله، اگر آه جان گداز کنى
نياز خويش، هلالي، بخلق عرضه مده
خوش آنکه روى بدرگاه بى نياز کني!



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید