شماره ٢٧٧: نقد جان را در بهاى زلف جانان مى دهم

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نقد جان را در بهاى زلف جانان مى دهم
عاشقم و ز بهر سوداى چنين جان مى دهم
اى که از حال من آشفته مى پرسي، مپرس
کز پريشانى خبرهاى پريشان مى دهم
پيش آن لب زار مى ميرم، زهى حسرت! که من
تشنه لب جان بر کنار آب حيران مى دهم
اين چنين کز چشم من هر گوشه مى بارد سرشک
عاقبت از گريه مردم را بتوفان مى دهم
دور ازو، هجران، اگر قصد هلاک من کند
عمر خود مى بخشم و جان را بهجران مى دهم
هر که روزى دل بخوبان داد، آخر جان دهد
واى جان من! که آخر دل بايشان مى دهم
در غم هجران، هلالي، از فغان منعم مکن
زانکه من تسکين درد خود بافغان مى دهم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید