شماره ١٩٠: يار من، وه! که مرا يار نداند هرگز

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
يار من، وه! که مرا يار نداند هرگز
قدر ياران وفادار نداند هرگز
خوش طبيبيست مسيحا دم و جان بخش ولى
چاره عاشق بيمار نداند هرگز
دردمندي، که چو من، تلخى هجران نچشيد
لذت شربت ديدار نداند هرگز
ما کجا قدر تو دانيم؟ که يک موى ترا
هيچ کس قيمت و مقدار نداند هرگز
تا رخت هست کسى کى طرف گل بيند؟
مگر آنکس که گل از خار نداند هرگز
درد خود با تو چه گويم؟ که دل نازک تو
حال دلهاى گرفتار نداند هرگز
از هلالى مطلب هوش، که آن مست خراب
شيوه مردم هشيار نداند هرگز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید