شماره ١٢٦: آه و صد آه! که آن مه ز سفر دير آمد

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آه و صد آه! که آن مه ز سفر دير آمد
شمع خورشيد جمالش بنظر دير آمد
گفت: سوى تو بقاصد بفرستم خبرى
وه! که قاصد نفرستاد و خبر دير آمد
تو مدد گار شو، اى خضر، که آن آب حيات
سوى اين سوخته تشنه جگر دير آمد
نوبهار چمن عيش بدل شد بخزان
زانکه آن شاخ گل تازه و تر دير آمد
مردم از شوق هم آغوشى آن سرو، دريغ!
کان نهال چمن حسن ببر دير آمد
اى فلک، پرتو خورشيد جهانتاب کجاست؟
کامشب از غصه بمرديم و سحر دير آمد
يار تا رفت، هلالي، من ازين غم مردم
که: چرا عمر من خسته بسر دير آمد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید