شماره ٥٩: دلم بسينه سوزان مشوش افتادست

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلم بسينه سوزان مشوش افتادست
دل از کجا؟ که درين خانه آتش افتادست
خوشيم با غم عشقت، که وقت او خوش باد!
چه خوش غميست! که ما را باو خوش افتادست
صفاى باده و رخسار ساده هوشم برد
شراب و ساقى ما هر دو بى غش افتادست
بخط و خال رخ آراستى و حيرانم
که اين صحيفه بغايت منقش افتادست
گهى که بر سر عشاق راند ابرش ناز
کدام سر، که نه در پاى ابرش افتادست؟
برسم تحفه کشم نقد عمر در پايش
ولى چه سود؟ که آن سرو سر کش افتادست
گرفت نور تجلى شب هلالى را
که روى خوب تو در جلوه مهوش افتادست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید