اى باد صبح، منزل جانان من کجاست؟
من مردم، از براى خدا، جان من کجاست؟
شبهاى هجر همچو منى کس غريب نيست
کس را تحمل شب هجران من کجاست؟
سر خاک شد بر آن سر ميدان و او نگفت:
گويى که بود در خم چوگان من کجاست؟
خوبان سمند ناز بميدان فگنده اند
چابک سوار عرصه ميدان من کجاست؟
تا کى رقيب دست و گريبان شود بمن؟
شوخى که مى گرفت گريبان من کجاست؟
خوش آنکه: چون بسينه ز پيکان نشان نيافت
تير دگر کشيد که: پيکان من کجاست؟
از نه فلک گذشت، هلالي، فغان من
بنگر که: من کجايم و افغان من کجاست؟