شماره ٢٣: نهادى بر دلم داغ فراق و سوختى جان را

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نهادى بر دلم داغ فراق و سوختى جان را
بداغ و درد دورى چند سوزى دردمندان را!
منه زين بيشتر چون لاله داغى بر دل خونين
که از دست تو آخر چاک خواهم زد گريبان را
شدم در جستجوى کعبه وصلت، ندانستم
که همچون من بود سر گشته بسيار اين بيابان را
اگر چشم خضر بر لعل جان بخش تو افتادى
بعمر خود نکردى ياد هرگز آب حيوان را
خوش آن باشد که در هنگام وصل او سپارم جان
معاذالله! از آن ساعت که بينم روى هجران را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید