شماره ١٨: گفتگوى عقل در خاطر فرو نايد مرا

غزلستان :: هلالی جغتائی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گفتگوى عقل در خاطر فرو نايد مرا
بنده سلطان عشقم، تا چه فرمايد مرا؟
بسکه کردم گريه پيش مردم و سودى نداشت
بعد ازين بر گريه خود خنده ميآيد مرا
بسته زلف پريرويان شدن از عقل نيست
ليک من ديوانه ام، زنجير ميبايد مرا
وعده وصل توام داد اندکى تسکين دل
تا رخ خوبت نبينم دل نياسايد مرا
وه! که خواهد شد، هلالي، خانه عمرم خراب
جان غم فرسوده چند از غم بفرسايد مرا؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید