شماره ٥٧٩: تا بر سپهر از زر انجم بود نشان

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا بر سپهر از زر انجم بود نشان
دست در نثار تو بادا درم فشان
اين که در ترقى کار تو بس که هست
ذات تو را بهر سر مو صد نشان ز شان
بر صاف سلسبيل کشان طعنه ميزنند
از دردجرعه کرمت چاشنى چشان
عدلت ز عدل کسرى و کى مى برد سبق
به ذلت ز بذل حاتم طى مى دهد نشان
نطق سفيه گفت تو را بارگه نشين
دل بر دهن زدش که بگو پادشه نشان
از زر فشانى تو ره درگهت شده
ممتاز بر زمين چو بر افلاک کهکشان
زان عهد ياد باد که بى باده محتشم
ميشد خوشان ز خوش دلى خدمت خوشان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید