شماره ٥٤٧: شطرنج صحبت من و آن مايه سرور

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
شطرنج صحبت من و آن مايه سرور
با آن که قايم است ز من مى برد به زور
کارم درين بساط به شاهى فتاده است
کز اسب کين پياده نمى گردد از غرور
چندم به بزم خود نگذارى چه ميشود
گر بر بساط شاه کند بيدقى عبور
نزديک شد فرارم ازين عرصه کز قياس
در بازى تو ماتى خود ديده ام ز دور
نقد درست جان بنه اى دل به داد عشق
کان نقد در قليل و کثير است بى کسور
زان انقلاب کن حذر اندر بساط عشق
کانجا گريز شاه ز بيدق شود ضرور
ميرم براى آن که ز چشم مشعبدش
شطرنج غائبانه توان باخت در حضور
بيش از محل پياده به فرزين شود به دل
چون عشق را کمال برون آرد از قصور
تا محتشم بر اسب فصاحت نهاد زين
افکند در بساط سوار و پياده شور



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید