شماره ٥٤٤: زلفش مرا به کوشش خود مى کشد به بند

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زلفش مرا به کوشش خود مى کشد به بند
گيسو به پشت گرمى آن گردن بلند
شمشير قاطع اجل است آلت نجات
آنجا که گردن دل من مانده در کمند
صد اختراع مى کند از جلوه هاى خاص
قد بلندش از حرکت کردن سمند
از اضطراب درد تو بر بستر هلاک
افتاده ام چنان که در آتش فتد سپند
من ناصبور و طبع تو بسيار ديرانس
من ناتوان و عشق تو بسيار زورمند
قارون نيم که از تو توانم خريد بوس
دشنام را که کرده اى ارزان بگو چند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید