شماره ٤٥٥: هر که ديدم چونى از غم به فغانست که تو

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر که ديدم چونى از غم به فغانست که تو
يار غيرى و فغان من از آن است که تو
همچو سوسن به زبان با همه کس در سخنى
وين خسان را همگى حمل بر آن است که تو
ميدرى غنچه صفت پرده ناموس ولى
بر من تنگ دل اين نکته عيان است که تو
پاکدامانى از آلايش اغيار چو گل
ليک اميد من خسته چنان است که تو
همچو نرگس کنى از کج نظران قطع نظر
زان که از همت صاحب نظران است که تو
گرو از صورت چين بردى و ما را ز پيت
ديده معنى از آن رو نگران است که تو
مى روى وز صف سيمين بدنان هيچ بتى
محتشم را نه چنان آفت جان است که تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید