شماره ٤٤٠: به دوستى خودم ميکشى که راى منست اين

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به دوستى خودم ميکشى که راى منست اين
به خويش دشمنى کرده ام سزاى منست اين
گداختم ز جفا تا وفا به عهد تو کردم
بلى نتيجه عهد تو و فاى منست اين
به قول مدعيم ميکشى و نيستى آگه
که در غمى که منم عين مدعاى منست اين
وفا نگر که دم قتل من ز خيل سگانش
يکى نکرد شفاعت که آشناى من است
عجب نباشد اگر پا کشم ز مسند قربت
تو آفتابى و من ذره ام چه جاى منست اين
دلم که گشته ز بى غيرتى مقيم در آن کو
از آن مقام برانش که بى رضاى منست اين
اگر ز غم برهى محتشم دچار تو گردد
بگو کمينه غلام گريز پاى منست اين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید