شماره ٤٢٨: چون شدم صيدت به گيسوى خودت دربند کن

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون شدم صيدت به گيسوى خودت دربند کن
تا ابد با خود به اين قيدم قوى پيوند کن
اى گل رعنا براى عندليب بى نصيب
نيست گر بوئى به رنگى از خودت خورسند کن
تلخى شيرين لبان ناموس را خوش مايه ايست
تا توانى زهر باش اى شوخ و کار قند کن
اى مسيحا دم که صد بيمار در پى ميروى
يک نفس بنشين دواى دردمندى چند کن
کعبه مقصودى الحق سر زگمراهان مپيچ
قبله حاجاتى آخر رو به حاجت مند کن
مى رود اى مادر ايام کار ما ز دست
يک سفارش از براى ما به اين فرزند کن
اعتمادت نيست گر بر عهدهاى محتشم
خيز و هر يک عهد او محکم به صد پيوند کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید