شماره ٣٩٤: خوش آن که هم زبان به تو شيرين بيان شوم

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوش آن که هم زبان به تو شيرين بيان شوم
حرفى ز من بپرسى و من بى زبان شوم
وقت سخن تو غرق عرق گردى از حجاب
من آب گردم و ز خجالت روان شوم
يارى به غير کن که سزاى وفاى من
اين بس که ناوک ستمت را نشان شوم
در کوى خويش اگر ز وفا جا دهى مرا
سگ باشم ار جدا ز سگ آستان شوم
جورت که پيش محتشم از صد وفا به است
من سعى مى کنم که سزاوار آن شوم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید