شماره ٣٦٨: من آنم که جز عشق کارى ندارم

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
من آنم که جز عشق کارى ندارم
در آن کار هم اختيارى ندارم
ندارم به جز عاشقى اعتبارى
به اين اعتبار اعتبارى ندارم
ربوده است خوابم مهى کز خيالش
به جز چشم شب زنده دارى ندارم
قرار وفا کرده با من نگارى
نگارى که بى او قرارى ندارم
دلى دارم و دورم از دل نوازى
غمى دارم و غمگسارى ندارم
ندارم خيال ميان تو هرگز
که از گريه پرخون کنارى ندارم
به عشق تو اقرار تا کردم اى بت
جز افکار زهاد کارى ندارم
به دل گرچه صد بار دارم ز ياران
خوشم کز سگ يار بارى ندارم
براند ز کوى خودش گر بداند
که در آمدن اختيارى ندارم
خوشم کز وفا بر در خوب رويان
به غير از گدائى شعارى ندارم
ندارم بغير از گدائى شعارى
شعار من اين است و عارى ندارم
شدم در رهش از ره خاکسارى
غبارى و بر دل غبارى ندارم
به شکرانه اين که دى گفته جائى
که چون محتشم خاکسارى ندارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید