شماره ٣١٤: بيش ازين منت وصل و از رخ آن ماه مکش

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بيش ازين منت وصل و از رخ آن ماه مکش
گر کشد هجر تو را جان بده و آه مکش
وصل بى منت او با تو به يک هفته کشد
گو وصالى که چنين است به يک ماه مکش
چون محال است رساندن به هدف تير اميد
تو کمان ستمش خواه بکش خواه مکش
همت از يار مرا رخصت استغنا داد
تو هم اى دل پس ازين پاى ازين راه مگش
سربلندى مکن از وصل از آن شيرين لب
منت خسروى از همت کوتاه مکش
چشم بى غيرت من گر شود از گريه سفيد
دگرش سرمه ز خاک ره آن ماه مکش
يا وفا يا ستم از کش مکشم چند کشى
گوئى آزار پر کاه بکش گاه مکش
محتشم ديده ز بيراهى آن سرو مپوش
رقم بى بصرى بر دل آگاه مکش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید