شماره ٣٠٤: آن شاه حسن بين و به تمکين نشستنش

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن شاه حسن بين و به تمکين نشستنش
و آن خيرگى و طرف کله برشکستنش
آن تير غمزه پرکش و از منتظر کشى است
موقوف صد کمان ز کمانخانه جستنش
سروى است در برم که براندام نازنين
ماند نشان ز بند قبا چست بستنش
سر رشته رضا به دل غير بسته يار
اما چنان نبسته که به توان گسستنش
باشد کمينه بازى آن طفل بر دلم
بر همزدن دو چشم و به صد نيش خستنش
صيديست محتشم که به قيدى فتاده ليک
مرگيست بى تکلف از آن قيد رستنش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید