شماره ٢٤٧: زاهدان منع ز دير و مى نابم مکنيد

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زاهدان منع ز دير و مى نابم مکنيد
کوثر و خلد من اين است عذابم مکنيد
چشم افسونگرش از کشتن من کى گذرد
بر من افسانه مخوانيد و بخوابم مکنيد
مدعى را اگر آواره نسازم ز درش
از سگان سر آن کوى حسابم مکنيد
من خود از باده ديدار خرابم امشب
مى مياريد و ازين بيش خرابم مکنيد
مدهيد اين همه ساغر بت سرمست مرا
من کبابم دگر از رشک کبابم مکنيد
حرف وصلى که محال است مگوئيد به من
آب چون نيست طلبکار سرابم مکنيد
خواهم از گريه دهم خانه به سيلاب امشب
دوستان را خبر از چشم پرآبم مکنيد
چاره بيخودى من به نصيحت نتوان
به خودم باز گذاريد و عذابم مکنيد
توبه چون محتشم از مى مدهيدم زينهار
قصد جان خاصه در ايام شرابم مکنيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید