شماره ٨٨: گرچه پاى بندى عشق تو بى زنجير نيست

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گرچه پاى بندى عشق تو بى زنجير نيست
از گريزش نيز غافل بودن از تدبير نيست
در تصرف کوش تا عشقم شود کامل عيار
کانچه مس را زر تواند ساخت جز اکسير نيست
حسن افسون است و دل افسون پذير اما اگر
نيست افسون دم در افسون ذره اى تاثير نيست
صيد را هرچند زور خود برون آرد ز قيد
در طريق ضبط او صياد بى تقصير نيست
پر براى مرهمى خوارم مکن کاندر دلم
خار خارى هست اما زخم تيغ و تير نيست
ز اعتماد آن که در زلفت به يک تارم اسير
چندم آرى در جنون اين تار خود زنجير نيست
سرمده خيل ستم را در دل من چون هنوز
يک سر اين کشور تو را در قبضه تسخير نيست
صيد را اينجا خطر دارد تو خاطر جمع دار
اى دل وحشى که اين صياد وحشى گير نيست
در وصال اسباب جمع و محتشم محروم از او
وصلت معشوق و عاشق گوئيا تقدير نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید