شماره ٨٦: بر درت کانجا سياست مانع از داد من است

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بر درت کانجا سياست مانع از داد من است
آن که بى زنجير در بند است فرياد من است
آن که مى گردد مدام از دور باش خشم و کين
دور دور از بارگاه خاطرت ياد من است
اى خوش آن مشکل که چون خسرو نداند حل آن
طبع شيرين بشکفد کاين کار فرهاد من است
دادن از روى زمين خاک بنى آدم به باد
کمترين بازيچه طفل پريزاد من است
در جهان خاکى که هرگز ترنگردد جز با اشک
گر نشان جويند ازان خاک غم آباد من است
آن که پاى مرغ دل مى بندد از روى هوا
طبع سحرانگيز وحشى بند صياد من است
انس آن بد الفت پيمان گسل با محتشم
همچو پيوند طرب با جان ناشاد من است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید