شماره ٧٥: بس که مجنون الفتى با مردم دنيا نداشت

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بس که مجنون الفتى با مردم دنيا نداشت
از جدائى مر دو دست از دامن صحرا نداشت
حسن ليلى جلوه گر در چشم مجنون بود و بس
ظن مردم اين که ليلى چهره زيبا نداشت
دوش چون پنهان ز مردم مى شدى مهمان دل
ديده گريان شد که او هم خانه تنها نداشت
اى معلم هر جفا کان تندخو کرد از تو بود
پيش ازين گر داشت خوى بد ولى اينها نداشت
شد به اظهار محبت قتل من لازم بر او
ورنه تيغ او سر خونريز من قطعا نداشت
بر دل ما صد خدنگ آمد ز دستش بى دريغ
آن چه مى آيد ز دست او دريغ از ما نداشت
محتشم ديروز در ره يار را تنها چو ديد
خواست حرفى گويد از يارى ولى يارا نداشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید