شماره ٦٧: کنون که خنجر بيداد يار خونريز است

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کنون که خنجر بيداد يار خونريز است
کجاست مرد که بازار امتحان تيز است
دلم ز وعده شيرين لبى است در پرواز
که ياد کوه کنش به ز وصل پرويز است
ز من چه سرزده اى سرو نوش لب که دگر
سرت گران و حديثت کنايه آميز است
منه فزونم ازين بار جور بر خاطر
که پيک آه گران خاطر سبک خيز است
کشاکش رگ جانم شب دراز فراق
ز سر گرانى آن طره دلاويز است
به اين گمان که شوم قابل ترحم تو
خوشم که تيغ جهانى به خون من تيز است
چو محتشم سخن زا قامتت کند بشنو
که گاه گاه سخنهاى او بانگين است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید