شماره ٦٢: با من بدى امروز زاطوار تو پيداست

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
با من بدى امروز زاطوار تو پيداست
بدگو سخنى گفته ز گفتار تو پيداست
همت آئينه نير دلان صورت خوبت
اين صورت از آئينه رخسار تو پيداست
آن نکته سربسته که مستى است بيانش
ز آشفتگى بستن دستار تو پيداست
از خون يکى کرده امروز صبوحى
از سرخوشى نرگس خون خوار تو پيداست
ساغر زده مى آئى و کيفيت مستى
از بى سر و سامانى رفتار تو پيداست
دارى سر آزار که تهديد نهانى
از جنبش لبهاى شکر بار تو پيداست
دزديده بهم بر زده اى خاطر جمعى
از درهمى طره طرار تو پيداست
در حرف زدن محتشم از حيرت آن رو
رفته است شعور تو ز اشعار تو پيداست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید