شماره ٢١: برين در مى کشند امشب جهان پيما سمندى را

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
برين در مى کشند امشب جهان پيما سمندى را
به سرعت مى برند از باغ ما سرو بلندى را
غم صحرائيان دارم که غافل گيرى گردون
به صحرا مى برد از شهر بند صيد بندى را
سپهرم مايه بازيچه خود کرده پندارى
که باز از گريه ام درخنده دارد نوشخندى را
سزاوار فراقم من که از خوبان پسنديدم
دل بيزار الفت دشمنى آفت پسندى را
نمى گفتم که آن بى درد با صد غصه نگذارد
به درد بى کسى در کنج محنت دردمندى را
دلم ازسينه خواهد جست بيرون محتشم تا کى
بود تاب نشستن در دل آتش سپندى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید