شماره ٣: حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزاى را

غزلستان :: محتشم کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزاى را
سلسله بگسلم ز پا عقل گريزپاى را
کو دلى و دليرئى کز پى رونق جنون
شحنه ملک دل کنم عشق ستيزه راى را
کو جگرى و جراتى کز پى شور دل دگر
باعث فتنه اى کنم ديده فتنه زاى را
کوتهى و تهورى تا شده همنشين غير
سير کنم ز صحبت آن هم دم دل رباى را
در المم ز بى غمى کو گل تازه اى کزو
لاله داغ دل کنم داغ الم زدايرا
تلخى عشق چون دگر پيش دلم نموده خوش
باز بوى چشمانم اين زهر شکر نماى را
ديده به ترک عافيت بر رخ ترکى افکنم
در ستمش سزا دهم جان ستم سزاى را
از دل خويش بوى اين مى شنوم که دلبرى
دام رهم کند دگر جعد عبير ساى را
مفتى عشقم اردهد رخصت سجده بتى
شکرکنان زبان زبان سجده کنم خداى را
صبر نماند وقت کز همه کس برآورد
گريه هاى هاى من ناله واى واى را
باز فتاده در جهان شور که کرده محتشم
بلبل باغ عاشقى طبع غزل سراى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید