اى گوهر نام تو تاج سر ديوان ها
ذکر تو به صد عنوان آرايش عنوان ها
در ورطه کفر افتد انس و ملک ار نبود
از حفظ تو تعويضى در گردن ايمانها
اى کعبه مشتاقان درياب که بر نايد
مقصود من گم ره از طى بيابان ها
جان رخش طرب تازد چون ولوله اندازد
غارت گر عشق تو رد قافله جان ها
شد در ره او جسمم با آن که ز خوبان بود
اين کشتى بى لنگر پرورده طوفان ها
آن ابر کرم کز فيض مشتاق خطا شوئيست
حاشا که بود در هم ز آلايش دامان ها
چون محتشم از دردش مى کاهم و مى خواهم
رنجورى خود در خود مهجورى درمان ها