شماره ٣٠١: به يک کرشمه کزان چشم دلربا کردى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
به يک کرشمه کزان چشم دلربا کردى
چو جان به سينه درون آمدى و جا کردى
خدنگ ناز چو از غمزه راست بگشادى
به دل درست زدي، گر ز تن خطا کردى
من ار چه تيغ زنم، دل ز تو جدا نشود
تو ناوکى زدى و دل ز من جدا کردي؟
دلم که شادى وصل ترا نکرده شکر
هزار شکر کنم کز غمش سزا کردى
بگفتمت که غم جان مگوى با هر کس
به غمزه گفتى و بر جان من بلا کردى
اگر ميان تو گم گشت در ميان کمر
دهانت نيز نمى دانم، آن کجا کردي؟
بسوختى دل خسرو، هنوز خواهى سوخت
چو کس نگفت ترا اين چنين، چرا کردي؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید