شماره ٢٣١: ز نظر اگر چه دوري، شب و روز در حضورى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ز نظر اگر چه دوري، شب و روز در حضورى
ز وصال شربتم ده که بسوختم ز دورى
منم و شبى و گشتى به خرابه هاى هجران
که عظيم دور ماندم ز ولايت صبورى
چو به اختيار خاطر غم عشق برگزيدم
ز جفا هر آنچه آيد بکشيم از ضرورى
من اگر هلاک گردم، تو چه التفات داري؟
که ز غفلت جوانى به کرشمه غرورى
نه خيال بر دو چشمم، نه يکى هزار منت
که توام ز دولت او شب و روز در حضورى
چمن اينچنين نخندد، تو مگر بهشت و باغى
بشر اينچنين نباشد، تو مگر پرى و حورى
گذرى اگر توانى به بهار عاشقان کن
که ز اشک من به صحرا همه لاله است و سورى
به شب فراق خسرو چو چراغ سوخت آخر
شبش ار چه تيره تر شد، به چراغ از تو نورى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید