شماره ١٨٨: اى آنکه تو سلطان همه سيمبرانى

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى آنکه تو سلطان همه سيمبرانى
دستور بود فتنه به ملک تو که رانى
صد تير جفا مى گذرانى ز جگرها
بازوت قوى باد که خوش مى گذرانى
چشمم که دويد از پى ديدار نديدت
اين است سزايش که به تيرش برانى
سبزه که دمد از گل عشاق تو، اى ترک
خنگ تو بود سوخته، هان تا بچرانى
از آب و گلم گرد برآورد هوايت
تا چند به دنبال خودم خاک خوراني؟
ما را تو مکش در هوس آن لب شيرين
اين سوى در آيم، گرم آن سوى برانى
گفتى که زبانيم جز از تو همه کس، واى
ما را بمکش گر تو حيات دگرانى
هستى تو اگر شاد به رنجيدن خسرو
من سينه کنم پاره، تو گر جامه درانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید