شماره ١٢٦: خسروا گر عاشقى جام بلا پيش نه

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
خسروا گر عاشقى جام بلا پيش نه
داغ عقوبت بيار بر جگر رويش نه
تابه تيره ست عقل صيقل او کن ز عشق
تا به چو آيينه گشت دم مزن و پيش نه
نعل در آتش فگن از پى معشوق و گر
عاشق حال خودى بر جگر ريش نه
جان که نماند مقيم در صف عشاق باز
سر که ندارى به راه در ره درويش نه
بو که ز چشم بتان سيريت آيد گهى
آن همه ناوک بيار بر دل بدکيش نه
چشم ستيزنده را چابک تاديب زن
ظلم رساننده را لشکر فرويش نه
خون که مى عارفانست بر لب جان برفشان
غم چو خور عاشقانست از پى دل پيش نه
گر رسد از دوستان زخم ملامت، مرنج
خون تنت فاسد است، رگ به ته نيش نه
طعمه که ناخوش تر است در دهن خويش کن
لقمه که بايسته تر، پيش بد انديش نه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید