شماره ١٠٣: اى دهلى و اى بتان ساده

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى دهلى و اى بتان ساده
پگ بسته و جيره کج نهاده
خون خوردنشان به آشکاريست
گر چه به نهان خورند باده
فرمان نکنند، از آنکه هستند
از غايت ناز نامراده
نزديک دلى چنان که دل را
برداشته گوشه اى نهاده
جايى که به ره کنند گلگشت
در کوچه دمد گل پياده
آسيب صبا رسيد بر دوش
دستارچه بر زمين فتاده
شان در ره و عاشقان به دنبال
خونابه ز ديدگان گشاده
ايشان همه باد حسن در سر
اينها همه دل به باد داده
خورشيد پرست شد دل ما
زين هندوکان شوخ ساده
کردند مرا خراب و سرمست
هندوبچگان پاک زاده
بربسته به مويشان چو مرغول
خسرو چو سگى در قلاده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید