شماره ٧٠: سوى شکار، اى پسر نازنين، مرو

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
سوى شکار، اى پسر نازنين، مرو
رحمى بکن به اين دل اندوهگين مرو
شيران نيند مرد تو، چون غمزه مى زنى
بر آهوان خسته به آهنگ کين مرو
بگذار تا به خويشتن آيم ز بيهشى
روزى دو مردمى کن و بر پشت زين مرو
چشم تو آفت است، به روى کسى مبين
پاى تو نازک است، به روى زمين مرو
شب تيرى از کمان توام مى کند هوس
امروز هم مرا کش و حالى به کين مرو
دى گشت رفتى و دل خلقى ز جا برفت
رفت آنچه رفت، بار دگر اينچنين مرو
يک پارسا نماند به شهر، از خدا بترس
مست و خراب موي، برو، بيش ازين مرو
گل کيست تا به پات رسد، يا مرا بکش
يا پا برهنه بر گل و بر ياسمين مرو
گفتى ببينم ار نروي، خون بريزمت
مى کن بر آنچه راى تو باشد، همين مرو
بر نازکان باغ ببخشاى و لطف کن
زينسان به ناز در چمن، اى نازنين، مرو
اى آنکه در نظاره آن شوخ مى روى
ديوانگى خسرو مسکين ببين، مرو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید