شماره ٥٠: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال تو

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
تا به زمانه شد خبر از مه با کمال تو
شيفته گشت عالمى ز ابروى چون هلال تو
تا به دو هفته ماه اگر راست کند جمال تو
تيز نگاهش اوفتد هر شبى از کمال تو
از خطت ار چه کشته شد خلق بترس از خدا
نامه او سياه باد از رقم وبال تو
قرعه دروغ مى زنم بهر صبوري، ارنه کو
دولت آنکه بنگرم روى خجسته فال تو
دور ز بندگى تو گر چه خيال گشته ام
از دل و ديده مى کنم بندگى خيال تو
گير که ذره بر رود، کى رسد آفتاب را
همت مدبرى چو من، پس هوس وصال تو
خال تو گشت و چشم من رهزن خال چون منى
کافر سرخ چشم من دزد دلم خيال تو
نخل قد تو دردلم کاب همى خورد ز خون
بين که چه ميوه مى دهد زين خورشم نهال تو
عمر به کنج فرقتم رفت و نگفتيم گهى
اين قدرى که خسروا، چيست به گوشه حال تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید