شماره ٢٩٤: اثر خجالت مدعا اگر اين الم دمد از طمع

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
اثر خجالت مدعا اگر اين الم دمد از طمع
چه خوش است حرف وصال هم نکند کسى رقم از طمع
اگر امتحان دهدت عنان بطناب خيمه آسمان
ته خاک خسپ و علم مشو بنگونى علم از طمع
سرشاخ طوبى و سدره هم زثمر کشد بزمين علم
بکجاست گردن همتى که نميرسد بخم از طمع
غرض جنون زده خلق را بسوال ساخته در بدر
بهم آيدت دو جان اگر لبى آورى بهم از طمع
تو زحرص باخته دست و پاچه رسى بقافله غنا
که هزار مرحله پسترى نگذشته يک قدم از طمع
چه بلاست زاهد بى يقين بفسون زهد هوس کمين
زده فال کنج قناعتى که نديده پاى کم ازطمع
سر مسجدى و در حرم دل ديرى و طپش صنم
چه سر و چه دل بجهان غم که نميکشد ستم از طمع
زقناعت ارنچشى نمک منگر بمائده فلک
غلط است حاصل سيريت نخورى اگر قسم از طمع
زجنون ماهى بحر حرص اگر آگهى رم عبرتى
که بپوست تو فتاده داغ و شمرده ئى درم از طمع
خط بينيازى همتى شده ثبت لوح جبين تو
ستم است خجلت طبع دون برساندش کرم از طمع
اگر از تردد در بدر بود انفعال مذلتت
بتلاش همت (بيدلي) در ننگ زن تو هم از طمع



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید