شماره ٢٣١: چه لازم جوهر ديگر نمايد پيکر تيغش

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
چه لازم جوهر ديگر نمايد پيکر تيغش
بس است از موج خون بيگناهان جوهر تيغش
بآئينى که شاخ گل هجوم غنچه مى آرد
چرا خونم حمايل نيست يارب در بر تيغش
محبت گر دليلت شد چه امکانست نوميدى
کف خون هم بجائى ميرساند رهبر تيغش
بصد تسليم مى بايد رضا جوى قدر بودن
چو ابرو بر سر چشمست حکم لنگر تيغش
ببال طاير رنگ از رگ گل رشته ميباشد
رهائى نيست خونم را زدام جوهر تيغش
اگر خورشيد در صد سال يک لعل آورد بيرون
بدخشانها بيکدم بشگفاند جوهر تيغش
خطى از عافيت در دفتر بسمل نميگنجد
مزن بر صفحه دلهاى ما جز مسطر تيغش
بحسرت عالمى بيتاب رقص بسملست اما
که دارد آنقدر خونى که گردد زيور تيغش
دماغ دست از آب خضر شستن برنميدارم
بلند است از سرم صد نيزه موج گوهر تيغش
درين ميدان مشو منکر تلاش ناتوانانرا
مه نو هم سرى مى آرد آخر بر سر تيغش
چه مقدار آبرو سامان کند خون من (بيدل)
بدرياتر نميگردد زبان اژدر تيغش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید