شماره ١٣١: سعى نفس کفيل تست زحمت جستجو مبر

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
سعى نفس کفيل تست زحمت جستجو مبر
ريشه دواندنش بسست پاى رسيدن ثمر
در خط مرکز وفا ننگ بلند و پست نيست
سر بطواف پا بريم گر نرسد قدم بسر
داغ فسون هستيم معنى دل زما مرس
آينه را نفس زدن برد بعالم دگر
شرکت انفعال خلق جوهر نشه حياست
بر نم جبهه ام فزود دامن هر که گشت تر
عمر گذشت و ميکشد ساز ادب ترانه ام
ناله ئى از ميان او يکدو عدم بپرده تر
دل باد بگه وفا داشت سراغ مدعا
شاهد پرده حيا گفت همان برون در
در خور عرض راز دل بخيه گشاست زخم لب
تا ندرند پرده ات پرده هيچکس مدر
طور زآه بيدلى سينه ببرق داد سوخت
عشق گر اين پيام اوست واى بحال نامه بر
آينه زنگ خورد و رفت صيقل ما چه ممکن است
از شب ما سلام گوى شام تو گر شود سحر
عجز بسر نميکشد غير کدورت از صفا
سير پرى زسنگ کن بى نفس است شيشه گر
طاقت يکجهان طلب در دل بيدماغ سوخت
راه هزار موج زد آبله پائى گهر
(بيدل) اگر نشسته ايم راه هوس نه بسته ايم
دامن ماست زير سنگ نى سر ما بزير پر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید