شماره ١٢٨: زصبح طلعتش آينه دل را صفا بنگر

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
زصبح طلعتش آينه دل را صفا بنگر
زشام طره اش چون شب دليل بخت ما بنگر
به کشت صبر ما برق نگاهش را تماشا کن
زچين ابرويش دندانه داس بلا بنگر
بپاى زلف از هر حلقه خلخالى تماشا کن
بدست نرگس بيمارش از مژگان عصا بنگر
غبار خاطر خورشيد از خطش برون آمد
بباغ دلفريبى شوخى اين سبزه را بنگر
بجاى خنده هاى غفلت گل در گلستانها
زموج اشک بلبل در گلستان حيا بنگر
نشان مردمى (بيدل) چو جوئى از سيه چشمان
وفا کن پيشه و زين قوم آئين جفا بنگر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید