شماره ١١٤: خاک ما نامها بجانب يار

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
خاک ما نامها بجانب يار
مى نويسد ولى بخط غبار
خون شو اى دل که بر در مقصود
کوشش ناله ام ندارد بار
ذوق آئينه سازى ئى داريم
زعرقهاى خجلت ديدار
شوق مفتست ورنه زين اسباب
اميدى ندارد اينهمه کار
دل گرفتار رشته امل است
مهره از دست کى گذارد مار
پير گشتى چه جاى خودداريست
نيست در خانه کمان ديوار
حيرت ما سراسرى دارد
صبح آينه کرده است بهار
هستى آفت شمر چه موج چه بحر
کم ما هم مدان کم از بسيار
منعم و آگهى چه امکانست
مخمل از خواب کى شود بيدار
بگذر از سرکشى که شمع اينجا
از رگ گردنست بر سر دار
طاير گلشن قناعت ما
دانه دارد زبستن منقار
سخت نتوان گرفت دامن دهر
(بيدل) از هر چه بگذرى بگذار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید