شماره ٨٩: از بسکه زد خيال توام آب در نظر

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از بسکه زد خيال توام آب در نظر
مژگان شکسته ام ز رگ خواب در نظر
هر گوهرى که در صدف ديده داشتم
از خجلت نثار تو شد آب در نظر
روز و شبم بعالم سير خيال تست
خورشيد در مقابل و مهتاب در نظر
تا کى در انتظار بهار تبسمت
شبنم صفت نمک زدن خواب در نظر
آنجا که نيست ابروى بت قبله حضور
خون ميخورد برهمن محراب در نظر
ما در مقام آئينه رنگ ديگريم
چون اشک داغ در دل و سيماب در نظر
بيچاره آدمى بتکلف کجا رود
اوهام در تخيل و اسباب در نظر
تا گل کند نگاه بمژگان تنيده است
از زلف کيست اينقدرم تاب در نظر
اى جلوه انتظار پرى سير شيشه کن
جز لفظ نيست معنى ناياب در نظر
(بيدل) در انتظار تو دارد زآه و اشک
صد گردباد در دل و گرداب در نظر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید