شماره ٣٤٣: نميباشد دل مايوس بى کيفيت نازى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
نميباشد دل مايوس بى کيفيت نازى
پرى زين بزم دور است اى شکست شيشه آوازى
بتسکين دل بيتاب ما عمريست ميخندد
شرر خو لعبتى در خانمانها آتش اندازى
بباد نيستى رفتيم از افسون خودرائى
نبود آينه ما جز غبار شعله پروازى
تو خواهى نوبهارش خوان و خواهى فتنه محشر
زمشت خاک ما خواهد دميدن شوق گلبازى
درين عصر از تميز ماده و نر داغ شد فطرت
جهان پر ميزند در سايه بال غليوازى
خزان پر بيحس اند از فهم انداز گل اندامان
مگر زين انجمن خيزد لگد سرمايه نازى
تميز خوب و زشت از ديده حيران نمى آيد
مقابل کو بچندين بستگى دارم دربازى
نزاکت بر خموشى بسته است آئينه اين محفل
لب از هم وامکن تا نگسلانى رشته سازى
درين صحرا ندانم آشيان من کجا باشد
غبار بى پرو بالم ستم فرساى پروازى
بناموس محبت پيکرم را کرد خاکستر
که دودى پر نيفشاند از چراغ چشم غمازى
زسعى هرزه چون خورشيد روز خود سيه کردم
برانجامم مگر خندد چراغ گريه آغازى
شبى از گوشه چشم عدم غافل شدم (بيدل)
هنوزم گوش ميمالد پيام سرمه آوازى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید