شماره ٣٢٩: معراج ماست پستى اقبال ما زبونى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
معراج ماست پستى اقبال ما زبونى
عمريست کوکب اشک ميتابد از نگونى
از ذره تامه و مهر در عاجزى مساويست
اينجا کسى ندارد بر هيچ کس فزونى
يک گل بهار دارد اين رنگ و بو چه حرفست
تهمت کشان نام اند بيرونى و درونى
آن به که خاک باشيد در سجده گاه تسليم
بر آسمان مبنديد از طبع پست دونى
در حرف و صوت دنيا گم گشت فهم يکتا
فرسود بال عنقا پرواز چند و چونى
در عشق جانکنى هم دارد ثبات جاويد
بنياد نام فرهاد کرده است بيستونى
نامحرمى بگردن بى اعتباريم بست
شد صفر حلقه در از خجلت برونى
اى گمرهان خود سر تحقير عاجزان چند
از خس عصا گرفته آتش برهنمونى
در ساز عجز کوشيد گردن بمو فروشيد
با سرکشى مجوشيد تيغ قضاست خوبى
چندانکه وارسيديم زآينه عکس ديديم
(بيدل) تلاش تحقيق بوده است واژگونى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید