شماره ١٧٣: اى سعى نگون زين دشت در سرچه هوا دارى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
اى سعى نگون زين دشت در سرچه هوا دارى
کز يک دو طپش با خاک چون آبله هموارى
صد عشق و هوس داريم صد دام و قفس داريم
تا نيم نفس داريم کم نيست گرفتارى
پوشيدن اسرار است اى شخص حباب اينجا
عريانى ديگر نيست گر جامه فرود آرى
غمازى اگر ننگست بايد مژه پوشيدن
بيرنگ نمى آيد از آينه ستارى
در غيبت نيک و بند نقدست مکافاتت
آخر بچه روى است اين کز پشت برون آرى
آگاهى و جهل از ما تمييز نميخواهد
بى چشمى مژگانيم کو خواب و چه بيدارى
در مرکز تسليم است اقبال بلنديها
سر بر فلکم اما از آبله دستارى
ما ذره موهوميم اما چه توان کردن
تشويش کمى ها هم کم نيست ز بسيارى
فرياد ز افلاسم کارى نگشود آخر
بى ناخنيم خون کرد از خجلت سرخارى
هر چيز ميسر نيست از مخترع اوهام
چون چشم بنان عام است بيدادى و بيمارى
بار نفس (بيدل) بر دوش دل افتاده است
دل اينهمه سنگين نيست وقتست که بردارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید