شماره ١٦٩: اى امل آورده فطرت را چه رسوا کرده ئى

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
اى امل آورده فطرت را چه رسوا کرده ئى
نوحه کن در ياد امروزى که فردا کرده ئى
حسن مطلق را مقيد تا کجا خواهى شناخت
آه از آن يوسف که چاهش تماشا کرده ئى
آشناى شخص با اسم و صفت محتاج چند
خوانده ئى آيات تحقيق و معما کرده ئى
پشت و روى صفحه ادراک تست اسلام و کفر
سطر قرآن را ز کم بينى چليپا کرده ئى
حکم عنقا داشت اينجا معنى فقر و غنا
اختراع است اين که نامش دين و دنيا کرده ئى
پنبه ميناست گر محرم شوى اى بيخرد
آنچه از طبع درشتش فهم خارا کرده ئى
چون کف صيقل گران تا کى مکدر زيستن
ظاهرت هم پاک کن گر دل مصفا کرده ئى
صورت آينه ئى از حال خود غافل مباش
گر همه در خانه باشى رو بصحرا کرده ئى
ديدن آينه اسرار عدم فهميدنست
نقش بيرنگيست تمثالى که پيدا کرده ئى
در ادبگاهى که بايد از فضولى آب شد
بيخبر کارى اگر کردى تمنا کرده ئى
ساغرت بر سنگ زن تا ناله اى گردد بلند
نشه هنگامه پستى دو بالا کرده ئى
هر کجا عشاق دامان مژه افشرده اند
قطره اى را ديده ئى گر سير دريا کرده ئى
حيرت بى معنيت خميازه است آغوش نيست
غفلت اوهام طولى داشت پهنا کرده ئى
سير زندانست (بيدل) دعوى آزاديت
از گشاد بال و پر چاک قفس وا کرده ئى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید