شماره ١٤٥: در محيطى کز فلک طرح حباب انداخته

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
در محيطى کز فلک طرح حباب انداخته
کشتى ما را تحير در سراب انداخته
با دو عالم شوق بال بسمل آسوده ايم
عشق بر چندين طپش از ما نقاب انداخته
بر شکست شيشه دلهاى ما رحمى نداشت
آنکه در طاق خم آنزلف تاب انداخته
تا کجاها بايدم صيد خموشى زيستن
در غبار سرمه چشمش دام خواب انداخته
نقشى از آينه کيفيت ما گل نکرد
دفتر ما را خجالت درچه آب انداخته
هستى ما را سراغ از جلوه دلدار پرس
اين کتان آينه پيش ماهتاب انداخته
غير شور ما و من بر هم زنى ديگرنداشت
عيش اين بزمم نمکها درشراب انداخته
گرنباشد حرص عالم بحر مواج غناست
تشنگى ما را بطوفان سراب انداخته
رخت همت تا نه بيند داغ اندوه ترى
سايه ما خويش را در آفتاب انداخته
اى خيال انديش مژگان اندکى مژگان بمال
ميفشارد چشم من رخت در آب انداخته
ما و عنقا تا کجا خواهيم بحث شبهه کرد
لفظ ما بيحاصلى دور از کتاب انداخته
يک نگه کم نيست (بيدل) فرصت عمر شرار
آسمان طرح درنگم در شتاب انداخته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید