شماره ١٤٠: چيست گردون کاينقدر در خلق غوغا ريخته

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
چيست گردون کاينقدر در خلق غوغا ريخته
سرنگون جامى بخاک تيره صهبا ريخته
گرد ما صد بار از صحراى امکان رفته اند
تا قضا رنگى براى نام عنقا ريخته
آه ازين حرص جنون جولان که از سعى امل
خاک دنيا برده و بر فرق عقبا ريخته
قطع اميد قيامت کن که پاس مدعا
در غبار دى هزار امروز و فردا ريخته
تا نيفشانى بسر خاک بيابان اميد
جمع نتوان کرد آب روى صد جا ريخته
زير ديوار که بايد منت راحت کشيد
سايه موهم شبيخون بر سر ما ريخته
حسرت تعمير بنياد قناعت داشتيم
خاک ما را کرده گل آب رخ ما ريخته
گر مروت مشربى با چين پيشانى مساز
از تنگ روئى دم شمشير خونها ريخته
از ازل گمگشته آغوش يکتائى توام
تا بکى جويم کف خاکى بدريا ريخته
تا زهر عضوم سجود آستانت گل کند
پيکر چون آب ميخواهم سراپا ريخته
تاتوانى (بيدل) از تعظيم دل غافل مباش
شيشه گر نقد نفس در جيب عنقا ريخته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید