شماره ١٣٣: پرى ميفشان اى تعلق بهانه

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
پرى ميفشان اى تعلق بهانه
بدل چون نفس بسته ئى آشيانه
درين عرصه زنهار مفراز گردن
که تير بلا را نگردى نشانه
گر از ساز بسمل اثر برده باشى
طپش نيست در نبض دل بى ترانه
دل ما و داغى زسوداى عشقت
سر و سجده وارى ازان آستانه
دريندشت جولان بيمقصد ما
بجز شوق منزل ندارد بهانه
ازين بحر وارستن امکان ندارد
مجوئيد بى خاک گشتن کرانه
مپرسيد از انجام و آغاز زلفش
دراز است سررشته اين فسانه
بهار است اى ميکشان نشه تازى
جنون دارد از بوى گل تازيانه
سرشک نيازم نم عجز سازم
چسان گردم از خاک کويت روانه
دل خسته آنگاه سوداى زلفت
بنالم بناسورى زخم شانه
بنوميديم خاک شد عرض جوهر
چو شمشير در قبضه موريانه
صدائيست پيچيده بر ساز هستى
چه دارد بجز ناله زنجير خانه
فسرديم و از خويش رفتيم (بيدل)
چورنگ آتش ما ندارد ترانه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید