شماره ٨٥: ياد ابروى کجى زد بدل ما ناخن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
ياد ابروى کجى زد بدل ما ناخن
موج شد بهر جگر کاوى دريا ناخن
سعى تردستى منعم چقدر پرزور است
ميشگافد جگر سنگ دراين جا ناخن
غنچه ئى نيست که اوراق گلش در بر نيست
هر گره راست بصد رنگ مهيا ناخن
صورت قد دو تا حل معماى فناست
عقده باز است کنون کرده ام انشا ناخن
بى تميزان همه جا قابل بيرون دراند
برکنار است زهنگامه اعضا ناخن
خودسريها چقدر هرزه تلاش است اينجا
ميرود رو بهوا با سر بى پا ناخن
بى حسى بسکه درين شوره زمين کاشته اند
موى و دندان دمد از پيکر ما يا ناخن
خلق بيکار زبس شيفته سرخاريست
همچو انگشت نشاندست بسرها ناخن
گره رشته دگر عقده معنى دگر است
چه خيال است کند حل معما ناخن
موج اين بحر فرومانده وضع گهر است
نيست دل بسته کارى که کند واناخن
غافل از نشو نمانيست کمين آفات
سر بريدن نکند قطع وفا با ناخن
جوهر کارگشائى علم احسان هاست
ميکند دست بلند از همه بالا ناخن
(بيدل) از دولت دو نان بتغافل بگذر
هيچ نگشايد اگر سر کشد از پا ناخن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید