شماره ٤٩: کار آسانى مدان تاج کمر برداشتن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
کار آسانى مدان تاج کمر برداشتن
همچو خورشيد آتشى بايد بسر برداشتن
غفلت ذاتى بجهد از دل نگردد مرتفع
تيرگى نتوان بصيقل از سپر برداشتن
سعى بيمغزان بعزم خفت ما باطلست
نيست ممکن پنبه را آب از گهر برداشتن
برندارد دوش آزادى خم بارى دگر
يک نگه کم نيست گر خواهد شرر برداشتن
سايه مو نيز ميچربد بر آثار نفس
اينقدر گردن نمى ارزد بسر برداشتن
حايلى ديگر ندارد منزل مقصود ما
گرد خود مى بايد از ره چون سحر برداشتن
همتت در ترک اسباب اينقدر عاجز چراست
ميشود افگندن بارت مکر برداشتن
چون نگه تا کى زمژگان زحمتت بايد کشيد
يک طپش پرواز و چندين بال و پر برداشتن
نيست عذر ناتوانى باب اقليم وفا
زخم بسيار است مى بايد جگر برداشتن
شرم دار از سعى خويش اى حرص گوش بيخبر
عزم مقصد گور و آنگه کر و فر برداشتن
گر چنين نيرنگ حرصت دشمن آسودگيست
خاک شو در منزل از گرد سفر برداشتن
دانه را (بيدل) زفيض سجده ريزى هاى عجز
نيست بى نشو نما از خاک سر برداشتن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید